"استاد احمد عبادی[سه تار]"

                                

به سال 1283 در تهران خیابان ایران متولد شد،پدرش میرزا عبدا... دومین فرزند آقا علی اکبر فراهانی پس از فراگیری اصول اولیهء موسیقی نزد برادر بزرگترش میرزا حسن این هنر را در مکتب پسر عمویش آقا غلامحسین کامل کرد.وی در تعلیم موسیقی به دیگران بر خلاف بسیاری از موسیقیدانان آن زمان بسیار گشاده دست بود،به طوری که اگر دست و دلبازی و تشویق و مهربانی های آن شادروان نبود موسیقی ایران به این پایه نمیرسید!او ردیف های موسیقی ایرانی را جمع کرده و به شاگردانش از جمله:سید حسین خلیفه،شاگرد و معاون کلاسش و میرزا مهدی خان صلحی و مهدیقلی هدایت آموخت.تا آن زمان موسیقی به صورت سینه به سینه حفظ و آموخته میشد.میرزا عبدا... برای سهولت در کار فراگیری موسیقی،دستگاههای دوازده گانه موسیقی ملی را مورد تجدید نظر قرار داد و با ادغام بعضی از آنها درهم،هفت دستگاه مفصل و مستقل را پدید آورد.از این نظر میرزا عبدا... خدمت بزرگی به موسیقی ایران کرد و شاگردان بزرگی چون اسماعیل قهرمانی،سید علی محمد خان مستوفی،سید مهدی دبیری و فرزندش احمد عبادی را پروراند که هر کدام از آنها نیز شاگردان بزرگ دیگری تربیت و خدمات شایانی به موسیقی ایران نمودند.

زیر نظر چنین پدر بزرگواری احمد عبادی،دوران کودکی را پشت سر گذارد و از آنجا که عشق به موسیقی و آشنایی با سازها در خانوادهء او موروثی بود،عجیب نبود که این نوزاد همراه با زندگی اش عشق و ذوق به هنر را نیز آورده بود.احمد هنگامی که هفت ساله بود همراه با ساز پدرش ضرب مینواخت و از همان کودکی گوش او با نواهای گوناگون آشنایی یافت و دیری نپایید که پدرش ساز «سه سیم» را به دست او داد تا بنوازد و همین کار موجب شد که احمد دوست صمیمی و همیشگی خود را پیدا کند.......

ادامه نوشته

"استاد غلامحسین بنان"

در اردیبهشت ماه سال 1290 در تهران خیابان زرگنده(قلهک)در خانواده ای متعین و صاحب جاه به دنیا آمد.پدرش کریم خان بنان الدولهء نوری و مادرش دختر شاهزاده محمد تقی میرزا رکنی(رکن الدوله)برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمد شاه قاجار بود.از شش سالگی بنا به توصیه استاد نی داود به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی های مادرش که پیانو را بسیار خوب مینواخت بهره ها گرفت،اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد،مرحوم میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصر سیف بوده اند.

  بنان در سال 1321 خوانندگی در رادیو را آغاز کرد،در آن زمان شادروان روح اله خالقی مسئولیت موسیقی رادیو را بر عهده داشت.روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو میرود در دفتر روح اله خالقی،ابوالحسن صبا هم نشسته بود،از بنان میخواهند که برای ایشان قطعه ای بخواند و او «در آمد سه گاه» را آغاز میکند و صبا هم با ویلن او را همراهی میکند.هنوز درآمد تمام نشده بود که خالقی به صبا میگوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید و به بنان اشاره میکند «گوشهء حصار» را بخواند و بنان بدون اندک مکثی با چنان مهارت و استادی در آمد حصار را میخواند و به سه گاه فرود می آید که روح اله خالقی بی اختیار برخاسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آینده ی وی را در هنر آواز،درخشان پیش بینی میکند.
«صدای بنان بسیار لطیف و شیرین،زیبا و خوش آهنگ بود،کوتاه میخواند ولی در همین کوتاهی ذوق و هنر بسیار نهفته بود،غلت ها و تحریرهای او چون رشتهء مروارید غلطانی به هم پیوسته و مانند آب روان بود»از روح اله خالقی.

از سال 1321 صدای بنان،همراه با همکاری عده ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه گشت و شیفتگان فراوانی در سراسر کشور پیدا کرد.خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره 1 نیز همکاری او را شروع کرد و از بدو شروع برنامهء همیشه جاوید «گلهای جاویدان» بنا به دعوت استاد داود پیرنیا همکاری داشت.بنان در طول فعالیت هنری خود حدود 450 آهنگ اجرا کرد و آنچه امتیاز مسلم صدای او را پدید می آورد،زیر و بم ها و تحریرات صدای او بود که مخصوص به خودش بود.بنان نه تنها در آواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود،بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت.تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعا میباشد.   

1=اگه قابل دونستید تو مطالب مجاز نظر نور چشم بدید

2=به ادامه مطلب رجوع کنید

ادامه نوشته

"حسین خواجه امیری(ایرج)"

حسین خواجه امیری به سال 1313 در شهر کاشان متولد شد،بیش از شش سال از سنش نمیگذشت که شروع به زمزمهء اشعار روز و عامیانهء مردم که رایج آن زمان بود میکند.پدر بزرگ وی که از صدایی بسیار خوش برخوردار بوده،یکی از خوانندگان به نام دربار ناصرالدین شاه قاجار بود و هر وقت که شاه قاجار اراده میکرد باید وی برای او می خواند؛ولی به طوری که از شواهد و آثار بر می آید،غیر از دربار او خیلی مواقع برای مردم عادی نیز میخواند و در محافل شرکت میکرده و می خوانده،پدر حسین خواجه امیری که از صدایی خوب برخوردار و از پدرش به ارث برده بود حسین را تحت تعلیم خود قرار میدهد و بسیاری از شبها که ستاره های مناطق کویری کاشان مانند خوشه هایی از زمرد در آسمان خودنمایی میکردند و محیطی شاعرانه بوجود می آوردند،وی را به صحرای اطراف شهر میبرد و او راتشویق به خواندن با صدایی هرچه بلند میکرد.مدت ها حسین تحت تعلیم پدر این کار را ادامه داد و پس از چندی به تهران می آید و به کلاس روان شاد استاد ابوالحسن خان صبا راه می یابد،مدت شش ماه متوالی از محضر استاد صبا کسب فیض کرد،سپس در سال 1327 توسط ابراهیم خان منصوری برای شرکت در برنامه های رادیویی به رادیو دعوت شد.حسین مدت ها با این ارکستر همکاری میکند و خودش چون ارتشی بود،شب های جمعه به مدت نیم ساعت در برنامهء ارتش شرکت میکرد و پس از مدتی در ارکستر آقای عبداله جهان پناه شرکت و با ارکستر او همکاری کرد.

در سال 1336 بنا به دعوت مرحوم داود پرنیا به برنامهء گلها راه می یابد و در اولین همکاری خود با گلها،آوازی در مایهء«سه گاه»همراه با ویولون استاد علی تجویدی می خواند و چندی بعد یکی از آهنگهای مهندس همایون خرم را با همکاری جلیل شهناز و جهانگیر ملک به نام گلهای 510 در مایهء مخالف «سه گاه» اجرا میکند و از این به بعد همکاری اش با این برنامه ادامه می یابد.ایرج علاوه بر خواندن،به نواختن ضرب نیز علاقهء وافر دارد و ضرب به خوبی مینوازد.وی معتقد است که جامعه ی ایران آواز و آهنگهای اصیل ایرانی را میخواهند و همین آثار و آهنگ هاست که نمودار فرهنگ صوتی و ملی کشور بوده و توسط گذشتگان ما به طور سینه به سینه و نسل به نسل به ما منتقل شده و این میراث گرانقدر برایمان مانده و باید در حفظ و اشاعهء آن سعی و کوشش وافر داشته باشیم و به موسیقی ملی و سنتی سرزمین خود خیلی بیش از اینها ارج گذاریم.
حسین خواجه امیری چون افسر ارتش بود لذا مشکلاتی برای اجرای برنامه های هنری خود از جمله نام حقیقی خود پیش روی داشت،بدین سبب نام مستعار «ایرج» را برای خود برگزید.ایرج که از صدایی خوش و رسا و مطلوب برخوردار است در زمان خود به آواز ایران خدمات شایان توجهی نمود به طوری که در دورافتاده ترین قراء مملکت هم علاقمندان فراوان پیدا کرد،ولی افسوس که این هنرمند خوش صدا اشتباه بزرگی را در زندگی هنری خود مرتکب شد و آن اینکه یکی از کارگردانان ابن الوقت سینمای آن زمان که ضربات سنگینی به سینمای کشور زده بود،وی را اغوا کرد و در بسیاری از فیلم های ساختهء او،آهنگ های «آن چنانی!» خواند که ای کاش نمیخواند و به شهرت و مقام والا و اصیل هنری خود خدشه وارد نمیکرد.به هر حال صاحب نظران در موسیقی ایران،متفق القولند که وی یکی از بهترین های آواز ایران بوده که هیچوقت خاطرهء او در آواز و موسیقی سنتی ایران فراموش نخواهد شد و به قول معروف اگر در و گوهر در لجن زار هم بیفتد،اصلیت خود را از دست نخواهد داد و حسین خواجه امیری(ایرج)هم حکم همین در و گوهر را دارد!!!!    

"نظراتتان نور چشم ما،منتظریم"  

منوچهر سخایی [نظر (نور چشم) یادتون نره!!!]

                           

                                                «جوونیم»

      جوونیم بهاری بود و بگذشت                             به ما یک اعتباری بود و بگذشت

  

         ترنم های گرم عاشقانه                                   لبای جوی باری بود و بگذشت


      میون ما و تو یک الفتی بود                                که اونم روزگاری بود و بگذشت


     بهار زندگانی رفت افسوس                                ز کف عمر جوانی رفت افسوس


    نگفتم راز دل یک دم به پیشش                            ز پیشم یار جانی رفت افسوس....


اینم یه ترانه ی قدیمی بود از آقای منوچهر سخایی که خیلیم مورد علاقه ی منه،بیو گرافیشم تو راهه...

"استاد محمدرضا شجریان(2)[بیوگرافی]"

 

محمدرضا شجریان درمهرماه1319 درشهرمقدس مشهدمتولدشدوازچهارسالگی به خوانندگی علاقمندبودوگاهگاهی درمنزلزمزمه هایی میکردوچون پدرش دارای صدایی خوب وصاحب آوازبود،اوراتشویق میکردوازوی میخواست که برای اوبخواندواوبالحن کودکانه اش برای پدرمیخواند،دراواءل ازهرکس چیزی یادمیگرفت وآوازهای خوانندگان معروف رادنبال وازسبک آنان پیروی میکرد وچوندارای صدایی صاف ورسابود،درسال1337رادیوخراسان اورابه همکاری دررشتهءآوازدعوت کرد وشجریان درآغازکاربدون همراهی سازباخواندن اشعارلطیف وعارفانه جلب توجه هنردوستان رانموده،دیرینپاییدکه آوازهءشهرت اوبه تهران رسیدوبرای اجرای برنامه هایی در «گلها»،توسط روانشادداودپیرنیادعوت شددرسال1345بااین برنامه همکاری اش راشروع کردواولین برنامه اش«برگ سبز»شماره216درمایه افشاری بود که به همراهی سنتورشادروان رضاورزنده اجراشدوپس ازآن دربیش ازیکصدبرنامهء«گلها»و«برگ سبز»شرکت جسته ودرحدود250برنامه دیگررادررادیواجرانموده است.اوتقریباً75تصنیف جدیدوقدیم راکه اکثرآنهاتوسط موسیقیدانهای معروف بازسازی شده اجرانمود که هریک ازآنهاازلطافت وشیوایی خاصی برخورداراست.شجریان درمیان شعرای ایران به مولانا،سعدی وباباطاهرعشق می ورزدولی بیش ازهمه مریدحافظ است وبیشتراشعارآوازهای خود را ازاین بزرگان شعروادب انتخاب کرده است.اوازسال1345نیزبااستاداحمدعبادی آشناشدوشاگردی ودوستی اورابرگزیدوازسال1346درکلاس استادمهرتاش تعلیم شیوه وسبک ایشان رافراگرفته وازسال1350بااستادفرامرزپایورآشناشده وتعلیم سنتوروردیف های آوازاستادصبا رادنبال کرده وازسال1352نزداستادعبداله دوامی کلیهءردیف های موسیقی کلاسیک واصیل ایرانی وتصانیف قدیمی وشیوهءتصنیف خوانی را آموخته ودرسال1354به استاد نورعلی خان برومندمراجعه نمود؛سبک وروش خوانندگی سیدحسین طاهرزاده رافرا میگیرد ودرخلال این ایام نیزشیوهء خوانندگی:اقبال السلطان،تاج اصفهانی،ظلّی،ادیب خوانساری،قوامی وبنان را ازروی صفحات ونوارها به دقت دنبال کرده و به رمز وراز وشیوه های خاص هریک ازآنان به گونه ای راه یافته وآشناشده که ازعهدهءاجرای هریک ازآن سبکها به خوبی برمی آید.ازسال1354تدریس هنرجویان رادر رشتهءآوازدردانشکدهء هنرهای زیبای دانشگاه تهران به عهده داشته وتاسال 1358 که این رشته تعطیل شد به تعلیم دانشجویان مشغول بوده است.شجریان ازاواخر سال 1357 تا تیرماه 1358 مجموعاً 5 سرود میهنی خواند که ازطریق نوارکاست عرضه شده وازاین تاریخ به بعد همکاری خودرا با هیچ سازمان دولتی ادامه نداده در خانه به تحقیق وتدوین ردیف های آوازوگاهی هم تدریس هنرجویان قدیمی اش ادامه میدهد.اوازحزب و حزب بازی سخت متنفر و مبرا ازکلیه فعالیت های سیاسی بوده و هدفش فقط اعتلای فرهنگ وادب وموسیقی ایران زمین است وهنرخود را فقط برای پیشبردو حفظ موسیقی سنتی وطنش ایران میخواهد وهیچوقت هنرخود را برای ایدءولوژی خاص ویا گروهی ویژه به کار نگرفته است.     


                                                                                      نظرات شما=نورچشم ما

"استاد محمدرضا شجریان"(1)

  بیژن ترقی،شاعروترانه سرای دلسوخته ای که زبان شعرش،زبان احساس وعواطف انسانهای

آگاه است،که ترانه هایش بر جان آدمی مینشیند وشوری به پا میکند و هرچه از این شاعر تواناو
       
گران مایه،مایه گذاشته شود بازهم کم است.بیژن شعری در وصف هنرمند گرامی،محمدرضا

    شجریان سروده که چنین است:

                                     با یاد دوست هنرمند محمدرضا شجریان

 
  شب است و ساغر شوقم ز باده گلگون است           ولی چه سود که در جام زندگی خون است

    ز سوی قمر  یکان  شکسته  بال  چمن                 هر آنچه نغمه بگوشم رسیده محزون است

  سرود سرمدی ای دوست لحظه ای سر کن             که غم نموده کمین در پی شبیخون است

    چه گوهری به کمال تو کار برده فلک                       که هر هنر که تو را داده درمکنون است

   ندارد این همه شور و نشاط و سر مستی                  شراب اگر چه زخمخانهء فلاطون است

قلم ز نیشکر است و رقم ز سودهء مشک         ز بسکه خط تو شیرین و شنگ و موزون است

پریوشان خط و خلق و بانگ و نغمه و شعر      به هم بر آمده ای دوست این چه افسون است
 
  تو کوله بار هنر بسته میروی شب و روز              اگر چه فاصله ها کوه و دشت و هامون است

 شجر که پاک بود میوه اش شکر ریز است           گوهر که پاک بود طالعش «همایون»1 است


                                    به شعر حافظ و آوای دلکشت «بیژن»

                                  اگر که جان دهد از شوق باز مغبون است


1-(همایون نام فرزند آقای محمدرضا شجریان). 
                                                                                 (منتظر نور چشماتونم).....

                                                            [ان شاءا... تو مطلب بعدی بیو گرافی استاد رو میذارم]

"استاد محمود کریمی"

محمود کریمی به سال 1306 در تهران دیده به جهان گشود،وی که چهارمین فرزند خانواده اش بود،پس از طی تحصیلات دوران ابتدایی و متوسطه برای فراگیری و تحصیل در رشتهء مینیاتور وارد هنرستان هنر های زیبای کشور گردید و پس از پایان تحصیل در همان هنرستان،به استخدام رسمی در آمد و پس از مدتی مامور خدمت در بنگاه عمران وابسته به وزارت کشور و سپس به وزارت دادگستری منتقل و تا پایان خدمت و دوران بازنشستگی در آن وزارتخانه مشغول خدمت بود.


استاد محمود کریمی سال 1350 با خانم مهناز آزرمی که از خانواده ای متدین و با تقوا بود،ازدواج و ثمرهء آن دو

فرزند به نام های:مهرناز و مهرنوش میباشد.

    بیژن ترقی شاعر بزرگ و معاصر،ترانه زیبایی سروده که آقای علی تجویدی هنرمند فخر آفرین گلها،استاد و

محقق عزیز و گرانمایه،روی آن آهنگی ساخته که در یادنامهء زنده یاد محمود کریمی آمده و آن چنین است:

می و میخانه مست و میکشان مست                     زمین مست و زمان مست آسمان مست


  نسیم از حلقهء زلف تو بگذشت                             چمن شد مست و باغ و باغبان مست

                                                    

                                                     ***********

  تا زدم یک جرعه می از چشم مستت                           تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت


   شد زمین مست آسمان مست                                        بلبلان نغمه خوان مست

    

     باغ مست و باغبان مست                                         باغ مست و باغبان مست

                                               *************

    تو ساقیک شوخ و شنگ منی                               نغمهء خفته در ساز و چنگ منی


   تو باده و جام و سبوی منی                                  مایهء هستی و های و هوی منی


 گرچه مست مستم نه میپرستم

                                    

                                         به هردو جهان مست عشق تو هستم

                                

                                                                     به هردو جهان مست عشق تو هستم


       تا من چشم مست تو دیدم                                ز ساغر عشقت دو جرعه کشیدم

     

      شد زمین مست آسمان مست                             بلبلان نغمه خوان مست


       باغ مست و باغبان مست                               باغ مست و باغبان مست

 

                                                                                        «با تشکر»عباس نژاد

                                                                                 


                                                                            ((((((نور چشم یادتون نره))))))!!!!!!!

"دکتر علی برومند"

                     

نور علی برومند در سال 1285 شمسی متولد شد.پدرش میرزا عبدوالوهاب خان بود.نور علی از کودکی به موسیقی علاقمند بود و برادرش محمود علی برومند به پرورش گل وگیاه اشتیاق داشت.نور علی بیش از سیزده سال نداشت که وارد کار موسیقی و اصولا علاقمند به آن شد،لذا ابتدا نزد درویش خان رفت و نزد آن استاد کارکرد،سپس برای ادامهء تحصیل روانه آلمان شد ولی متاسفانه در سال آخر دانشکدهء طب به علت عارضهء کسالت چشم و نابینا شدن آن از اتمام تحصیل در طب بازماند و به ایران بازگشت و با تمام وجود به آموختن موسیقی ایران پرداخت.ابتدا چند سال محضر حبیب سماعی را تجربه کرد و سپس یک دورهء کامل ردیف آقا میرزا عبداله را در مدت 12 سال از اسماعیل قهرمانی فرا گرفت و ضمن کار،ردیف ها را با اجراء اسماعیل خان بر روی نوار ضبط کرد که گنجینه ای از موسیقی سنتی و اصیل ایرانی است.حافظهء او بی نظیر  بود و همهءگوشه هارا ازحفظ داشت.به غیر از اسماعیل خان با سایر موسیقیدانان بزرگ نیز همواره رفت و آمد داشت و همهء عمرخود را  در راه مباحثه و مطالعه در محضر استادان موسیقی و موسیقی شناسان گذراند.نور علی خان برومند اولین استاد گروه موسیقی دانشگاه تهران بود و ردیف آقا میرزا عبداله را  در رشتهء موسیقی ایرانی تعلیم داد.

                                                    *************

          اهمیت کارش در این بود که علاوه بر اطلاع کامل از ردیف،همهء ساز های اصیل ایرانی را

          در حد کمال مینواخت.وی در نواختن سنتور و سه تار و ضرب استاد بود و با نواختن ویولون

         و کمانچه آشنایی داشت.در مدت شش سالی که از تاسیس رشتهء موسیقی دانشگاه

          میگذشت برومند توانسته بود عده ای از جوانان با استعداد را به ردیف موسیقی ایرانی

          آشنا سازد.چنانکه هم اکنون در بین جوانانی که تا چندی پیش نه تنها متوجه اهمیت

         ردیف موسیقی اصیل و سنتی نبودند بلکه به اقتضاء روح غربزدگی،با آن دشمنی هم

         میکردند،عدهء زیادی از آنها با ردیف های موسیقی سنتی ایران آشنا گردیدند و مهمتر

         اینکه بعد از پایان تحصیل در دانشگاه نیز دست از کار موسیقی نکشیدند و با شور و

        شوق امید بخشی به تکمیل معلومات خود در ردیف ها پرداختند وهر کدام از این شاگردان

       خود معلمینی فهیم و کوشا در رشتهء موسیقی شدند.نور علی خان در سال 1355 چشم

       از این جهان بی بنیان فرو بست،خدمات ارزنده و بزرگ او به موسیقی سنتی ایران و تربیت

       جوانان در این هنر،برای همیشه به یاد هنر دوستان و موسیقی ایران جاودان خواهند ماند.

                                                   «روحش شاد»

                                                                               با تشکر«amir »

                                                                              ((منتظر نظرات(نورچشم های) موثرتونم))

"حاج آقا محمد مجرد"

مطلب زیر قصیده ای است که حاج آقا محمد ایرانی مجرد(از مردان موسیقی شناس و اهل ذوق وهنر و شعر بود و همواره منزلش محفلی بود برای هنرمندان و استادان موسیقی و خودش همهء عمر را به جمع آوری آثار هنری صرف نمود)در رثاء مرحوم ابوالحسن صبا ساخته,در این قصیده اشاره به فوت شادروانان مرحوم حسین هنگ آفرین و مرحوم حسین طاهرزاده شده.

                                                     "در رثاء صبا"

           سوخت یکسر روان اهل هنر                              در شب جمعه از مه آذر

        سیصد و سی و شش ز بعدهزار                        داغ دل تازه شد ز داغ دگر

           دل ز فقدان دو بزرگ استاد                         بود مجروح و ریش و پر ز شرر

          رفت هنگ آفرین به خلد برین                               ز پیش رفت طاهر اطهر

       دو حسینی که حسن ایشان بود                           مشتهر در تمامی کشور

       دل که بد زخم و زار و افسرده                                      از غروب دو نیر انور

        زخم میبود و زخم دیگر خورد                                 آه از این زخم دیگر منکر

        بوالحسن یادگار استادان                                 کرد اندر بهشت عدن مقر

      یک جهان شوق و ذوق و علم و هنر                زین جهان رخت بست و کرد سفر 

      از نوال زمانه هیچ نداشت                               جز یکی خانه وان ز مال پدر

      سیم و زرگر نداشت خود زر بود                           قیمتی جوهر و زری احمر

     در هنر خانهء هنرمندی                                     گوهری بود زیب هر افسر

    هر چه اندوخت علم بود و هنر                       و آنچه آموخت تخم گشت و ثمر

    رفت از دست ما صبا چه صبا                               رادمردی عزیز چون گوهر

     بی نیاز و عفیف و پاکنژاد                             مهربان و خلیق و خوش محضر

    محضرش چون بهشت و صحبت او                         همچو قند مکرر و شکر

    بود چشم هنر بدو روشن                                همچو چشم پدر بروی پسر

    در فراق تو ای هنر پرور                                    رفت نور بصر ز چشم هنر

    ای بسا محفلی که بی تو شکست                    چه بسا دل شکست و پشت و کمر

    اختری بود و زود آفل شد                                   بدل دوستان بزل اخگر

    گر چه هستند کوکبان منیر                              که خدا حفظشان کند ز خطر

    لیک چون بگذری بگلزاری                                هر گلی راست رنگ و بوی دگر

   رازو رمزی که داشت دست صبا                       ساز و سوزی که داشت آن گل تر

  رفت از چشم و گوش ها,هیهات                        چه لطاءف که شد بخاک اندر

  دوستان تو سوختند از هجر                              همه سر تا به پا و پا تا سر

  زود رفتی و دیر ننشستی                               ای دریغا از این رحیل و گذر

  غاءب از دیده ای ولیک بدل                              حاضری و همیشه مد نظر

  روح تو شاد زآنکه هست ترا                          پرورش داده بی حد و بی مر

    هر یکی بهتر از یکدیگر                              و آن دگر از یکی دگر بهتر

   شاد هستی تو در بهشت برین                  که نرفت است زحمت تو هدر

   زان میانه علی تجویدی است                      که تو را بود یار و هم یاور

   راوی است از صبا و یا حقی                      وز دو استاد کسب کرده هنر

   با قراءات سبع و با تجوید                         هفت را هفت گونه زذ زیور

   ایزدش باد یار و پشتیبان                         بخت و اقبال همره و رهبر

                                 ******************        «مختصر بیو گرافی در ادامه مطلب»

                 

                                                                 ((((در انتظار نور چشمی محض بینایی!!!!!!!))))                                                

ادامه نوشته

"میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی"

                                                          آواز بهاری

 

  هنگام می و فصل گل و گشت زغن شد                     از ابر کرم خطهء ری رشک ختن شد

 

                                                                         دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد

 

چه کج رفتاری ای چرخ    چه بد کرداری ای چرخ    سر کین داری ای چرخ   نه دین داری نه آیین داری ای چرخ.......

                                                  **********

از خون جوانان وطن لاله دمیده                                       از ماتم,سرو قدشان سرو خمیده

 

در سایهء گل بلبل از این غصه خزیده                                  گل نیز چو من در غم شان جامه دریده

 

چه کج رفتاری ای چرخ    چه بد کرداری ای چرخ    سر کین داری ای چرخ   نه دین داری نه آیین داری ای چرخ...........

                                                 ***********

از اشک همه روی زمین زیر وزبر کن                               مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن

 

غیرت کن و اندیشهء ایام تبر کن                                        اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن

 

چه کج رفتاری ای چرخ    چه بد کرداری ای چرخ    سر کین داری ای چرخ   نه دین داری نه آیین داری ای چرخ...............

                                          *************

عارف ز ازل تکیه بر اندام ندادست                                جز جاه به کس دست چه خیام ندادست

 

دل جز به سر زلف دلارام ندادست                             صد زندگی ننگ به یک نام ندادست

 

چه کج رفتاری ای چرخ    چه بد کرداری ای چرخ    سر کین داری ای چرخ   نه دین داری نه آیین داری ای چرخ...............

 

                                             (جهت مشاهدهء بیوگرافی به ادامهء مطلب مراجعه کنید)

ادامه نوشته

آقا میرزا عبداله

آقا علی اکبر  (پدر آقا میرزا عبداله) یکی از نوازندگان بی رقیب دوران قاجار بود که مشهور است <تار> را بسیار نیکو می نواخت و نغمات زیبا و دلپذیری که عارف در دیوان خود از آن یاد کرده ولی متاسفانه آهنگی در دسترس نیست که از آن بهره گرفته شود.آقا علی اکبر زیاد عمر نکرد و جوان بود که دار فانی را وداع گفت.(توجه شما را به ادامه مطلب جلب میکنم).

شادروان علی اکبر فراهانی از خود سه پسر به جای گذاشت به نام های=میرزا حسن که تحت تعلیمات پدرش نواختن تار و سه تار را به خوبی آموخت و با مهارت مینواخت.فرزندان دیگر آقا علی اکبر فراهانی,آقا میرزا عبداله و آقا حسینقلی بودند که مورد بحث در اینجا آقا میرزا عبداله میباشد.وی که در حدود ۱۲۲۲ شمسی متولد شده بود اصول اولیهء موسیقی را نزد برادر بزرگ خود میرزا حسن فرا می گیرد و سپس از مکتب ناپدری اش آقا غلامحسین که گفته اند مردی حسود و خسیس بود,با رنج و سختی فراوان بهره میگیرد.

آقا میرزا عبداله,دستگاه های موسیقی ملی ایران را مورد تجدید نظر قرار داد و با ادغام بعضی از آنها در هم,هفت دستگاه مفصل و مستقل را پدید آورد و در اختیار همگان قرار داد و شاگردان بزرگی تربیت کرد که علاوه بر فرزندانش,باید از سید حسن خلیفه,سید علیمحمدخان مستوفی و سید مهدی دبیری,حسین خان هنگ آفرین,حاج آقا محمد مجرد ایرانی و ابوالحسن صبا نام برد.بعد ها توسط همین شاگردان مثل:میرزانصیر فرصت شیرازی,مهدیقلی هدایت ردیف های استاد نت نویسی شد کهمدت هفت سال طول کشید.